مثل برق و باد گذشت و يك ماه شد ، گذشت ولي سخت گذشت . يه روز پر از نفرتم يه روز خشم ، يه روز دلخور و تنها و يه روز سرخوش از نبودنش . كم كم دارم عادت مي كنم به نبودنش به باور كردن برنگشتنش . دنيا و حال اين روزاي من پر از تناقضه . سعي كردم يه آدم جديد و وارد زندگيم كنم ولي نتونستم ارتباط لازم و برقرار كنم و حتي دلم نمي خواست يه زنگ ناقابل بزنم هرچند از اول مي دونستم زوده . تمام مدت با عليرضا مقايسه اش مي كردم . دلم تنك شده براي دستاش كه حلقه مي زد دورم .
بانوي كسي باش
كه بهار را دوست دارد
و باران را
و رسيدن را
نسیم ... نسیم قشتگم... میشه روز رو ببینم که تو شاد و خوشحال باشی دست دردست کسی که لایقت باشه؟؟ بهترین ها رو برات میخوام
پاسخحذف