مهم نيست كه از صبح تا غروب سرش شلوغه و همش كار داره ، مهم نيست كه هر روز كلي تلفني حرف نمي زنيم و اهل sms بازي نيست ، مهم نيست كه هي قربون صدقه ام نمي ره ، روزي صد دفعه از چشمام تعريف نمي كنه ، مهم نيست نهايت احساسش "عزيزمه" ، مهم نيست كه كم مي بينمش مهم نيست كه ممكنه يه عابر باشه تو زندگيم مهم اينه كه تكليفش با خودش و زندگيش مشخصه مهم اينه كه زندگيش ثبات داره ، مهم اينه كه آخر برج پول تو جيبش هست ، مهم اينه كه الان هست تا كمك كنه آروم بشم برگردم به زندگي ، مهم اينكه هلم مي ده به سمت چيزهايي كه واهمه دارم ازشون مجبورم مي كنه به تجربه كردن ، مهم تر اينكه رانندگيمو قبول داره