۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

He calls me Niki

مهم نيست كه  از صبح تا غروب سرش شلوغه  و همش كار داره ، مهم نيست كه هر روز كلي تلفني حرف نمي زنيم و اهل sms  بازي نيست ، مهم نيست كه هي قربون صدقه ام نمي ره ، روزي صد دفعه از چشمام تعريف نمي كنه ، مهم نيست نهايت احساسش "عزيزمه"  ، مهم نيست كه كم مي بينمش   مهم نيست كه ممكنه يه عابر باشه تو زندگيم  مهم اينه كه  تكليفش با خودش و زندگيش مشخصه مهم اينه كه  زندگيش ثبات داره ، مهم اينه  كه آخر برج پول تو جيبش هست ، مهم اينه كه الان هست تا كمك كنه آروم بشم برگردم به زندگي ،‌ مهم اينكه هلم مي ده به سمت چيزهايي كه واهمه دارم ازشون  مجبورم مي كنه به تجربه كردن ، مهم تر اينكه رانندگيمو قبول داره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر