۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

I’m so lonely, broken angel

چند روزی بود که دوباره یادش کرده بودم ولی خوب تصمیمی بود که گرفته بودم به خاطر خودم هم که شده نباید تغییرش میدادم ولی وقتی اون چراغ روشن و تو یاهو دیدم دلم گرفت یه بغض اومد که داشت خفه ام می کرد نمی دونم من و دید یا نه ولی چند دفعه روشن و خاموش شدم تا ببینم چه میکنه ولی بود یه زمانی هم بیکار شاید اون هم منتظر عکس العمل من بود چون هیچوقت تو یاهو نمی یاد اولین بار بود اینهمه طولانی دلم لرزید . تو راه خونه یه تصویر جلو چشمم بود یه چراغ روشن با یه اسم . میدونستم که دیگه خبری ازش نمیشه خوب خودم خواسته بودم .نمی دونم چه اتفاقی افتاد ولی زنگ زد همون لحظه . صداش غمگین بود و این غمگین ترم کرد . حرف خاصی نبود وصحبت کوتاه .
حالا امروز یه روز پر ازخاطره اس نمی دونم که باید چه بکنم . این و هم نمیدونم چرا شکلات قلبی درست تو همچین روزهایی یاد من می کنه

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

برف

كنار پنجره  هستم منظره روبروم  اصلا قشنگ نيست يه ساختمون داغون ، يه پاركينگ پر ماشين و يه سوله بزرگ ولي  يه چيزي هست كه  همه اين زشتي هارو مي پوشونه  اونم يه برف قشنگه كه
مي باره ، دونه هاي برف ، دونه هاي سفيد برف ، سفيد برفي . نمي دونم امروز  كدوم چشم به آسمون بود و دلش  سفيد برفي خواست كه خدا براش  فرستاد  ولي اميدوارم قدر سفيد برفي و بدونه  اذيتش نكنه وقتي كه  نياز داره باشه  نه وقتي كه دلش شكست  نه وقتي كه نخواست باشه  نه وقتي كه ترك خورد . كاري نكنه چشمهاي سفيد برفي  منتظر بمونه ، نمناك بشه  . سفيد برفي اگه بره  ديگه رفته  هيچ كس و  هيچ چيز  نمي تونه  برشگردونه . يادش باشه سفيد برفيا خيلي دل نازكن ولي خيلي هم مغرورن .  

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

كوه پنجم

دلم مي خواد محل كارم جايي باشه  كه وقتي   كارم تموم شد  از در اومدم بيرون  آدم ببينم ، ماشين ببينم ، درخت ببينم كلاً زندگي و ببينم كه در جريانه . جايي باشه كه راحت بتونم بعدش هرجا خواستم برم  ، جايي باشه  كه مجبورم نباشم  مثل بچه  مدرسه اي ها لباس فرم بپوشم  و شبيه بقيه بشم .  محل كارم و  به اين دلايل و يكسري مشكلات ديگه دوست ندارم  ولي   مي ترسم  .  جاهاي مختلف رزومه مي فرستم  وقتي مي رم براي مصاحبه  مي ترسم . من عادت كردم به اينجا  به آدمهاي زياد ، نمي تونم برم  يه جا كار كنم كه پرسنلش به اندازه يه واحد اينجا هم نيست  از خلوتي و سكوتشون مي ترسم .  خب امنيت شغلي اينجا به مراتب  بيشتر هم هست احتماالاً تا چند ماه ديگه  قرارداد من رسمي مي شه  .  بعضي از  همكارهاي اينجا رو  خيلي دوست دارم الان كه زدن واحدمون و تركوندن  و هر كدوم يه طرف رفتن جاي خاليشون آزارم مي ده ، دلم براشون تنگ مي شه  . ديروز  يكي از همكارهاي سابق  كه  رفته بود استراليا و الان براي تعطيلات اومده ايران و ديدم اينقدر ذوق كردم و خوشحال شدم كه  طرف خنده اش گرفته بود  .  نمي دونم  چه بكنم  . اينكه اينجا بمونم و به تلاشم ادامه بدم  تا شايد كاري كه مي خوام و و البته حقم هست و بدست بيارم و اينجا رو با همه بديهاش  تحمل كنم يا اينكه  بشم ايلياي كوه پنجم  و همه چي خراب كنم و برم يه جايي از اول بسازم . از اول  شروع كردن سخته  ترس داره البته هروقت  نترسيدم ضرر هم نكردم  ولي  نمي خوام  از اينجا رونده و از اونجا مونده بشم  اگه اين اتفاق بيفته  رسماً نابود  مي شم  . از بيكاري و اينكه   كاري براي انجام دادن  نداشته  باشم واهمه دارم

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

از من نترس

هشت سال  پيش بود كه براي اولين بار ديدمت  و ابهت نداشته ات !!‌من و گرفت . من يه دختر كم سن و سال تازه وارد بودم  كه فكر مي كردم  همه خوب و گل و مهربون و صادقن . نفهميدم  چطوري اومدي تو زندگيم يا شايد هم من  اومدم  ولي رفتنم و خوب يادمه  . حتي  جاي زخمي كه رو  دستم هست  و  يادگار روزيه كه  حواسم پرت تو بود و   سه پله رو نديدم  پاي تو نوشتم  . روزهاي تلخ بي جواب موندن . روزي كه  شدم شما،   شدم خانم نون . از  اون روزها خيلي گذشته  تو همه اين مدت  به آرامي از كنارت  گذشتم  فراموشت كردم ، نديدمت  ، اصلاً پاك كن برداشتم پاكت كردم . كاري باهات نداشتم .  وقتي ازدواج كردي تبريكي كه گفتم ازته  دل بود وقتي پدر شدي هم همينطور . گذشت و گذشت تا الان كه دوباره به هم رسيديم ولي نقشها عوض شده . احتملاً قراره تو بشي رئيس و من مرئوس . حتي الان هم من  نمي خواستم حرفي بزنم  بي جواب موندن گذشته هم برام  ديگه بي اهميت بود  خودت حرفش و پيش كشيدي گفتي هنوز  مثل سابق عزيزم  و من  سر تكون دادم ولي تو دلم برات  حرف ديگري زدم گفتي هنوز دوستم برات منم تائيد كردم ولي تو دلم  پوزخند زدم . گفتي كه به خاطر نون و نمكي !!!!!!!!! كه خورديم   كمكم  مي كني  . ولي  معلوم بود ترسيدي نمي دونم چرا . من كه گفتم خيلي وقته كاري باهات ندارم .  حتي وقتي از گذشته گفتي  سكوت كردم . نترس پسرجان من نمي خوام انتقام بگيرم  يا جواب  سالهاي گذشته رو بگيرم  فقط مي خوام  خودم و نجات بدم .  براي حل مشكلم  شدي آخرين  راه حل . همه ميگن از  چاله  به چاه نيفتي  ولي نمي دونن تو چاه نيستي  سكوي پرتاب مني به تلافي گذشته  . من اينجا موندني نيستم  از من نترس