۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

زلزله

چند وقتيه كارم شده غر زدن . ايراد گرفتن از زمين و زمان .  دچار روزمرگي شدم . حوصله ام از اينجا سر مي ره دلم مي خواد يه روز بلند شم ببينم ديگه اين آدمارو نمي بينم . دلم بارون مي خواد برف مي خواد . از اين برفها كه آروم آروم مي ياد آسمون رنگي مي شه دلت مي خواد فقط راه بري و نگاه كني  .
دلم يه هيجان مي خواد . يه تكون اساسي . يه زلزله با كلي پس لرزه
*چند وقت پيش به يكي از دوستام همين و گفتم  دست بر قضا فرداش يه زلزله  خفيفي تهران اومد .


۳ نظر:

  1. الان احتمالا یه عشق نیاز داری وتاپ تاپ قلب و این صوبتا

    پاسخحذف
  2. دلت زلزله می خواد لطفا یه کم از تهران فاصله بگیر...خطرناکی! :)

    پاسخحذف
  3. برات سوغاتی برف میارم بی زلزله

    پاسخحذف