۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

آرزوهاي من

ديروز  تو facebook  نوشتم " دستانم خالي اند و دلم غرق در آرزوها يا دستانم را توانا گردان  يا دلم را از  آرزوهاي دست  نيافتني  خالي كن " . ولي وقتي فكر مي كنم مي بينم آرزوهام  خيلي بزرگ نيستن پس  دستاي من ناتوانن .
بزرگترين آرزوي من اينه كه خودم مسئول انتخاب نوع زندگيم باشم .  تازه گيها  يه كشفي در مورد خودم كردم اينكه من آدمه تنهايي هستم . دوست دارم  لحظاتم فقط مال خودم باشه  تو تنهاييم  كتاب بخونم ، فيلم ببينم ، موسيقي  گوش كنم و در كنار همه اينها سكوت  باشه . احساس مي كنم نمي تونم تاهل و تعهد و بپذيرم . متعهد بودن  به يك نفر باعث مي شه  از اون تنهايي  دوست داشتنيم  دور بشم  . وقتي متعهد باشي به كسي ، پس بايد  روزها و لحظات و با اون شخص  تقسيم كني ولي من دلم مي خواد خودم باشم و خودم .  اينا به اين معني نيست كه  آدم منزوي و تنهايي هستم ، نه . دور هم بودن و جمع و هم دوست دارم  . دوست دارم با ديگران باشم ، سفر برم   خوش باشم  و خوش بگذروندم يا حتي  تو ي رابطه باشم ولي هركسي  زندگي مستقل خودش و  داشته باشه و من هم غار تنهايي خودم و داشته باشم .
زندگي  بدجوري  ميدون جنگ شده برام  براي هر چيزي  مخصوصاً توي كار دارم  مي  جنگم تغييري كه  دنبالشم آرزوي بزرگي نيست  ولي دستام  بي توان و پشتم خاليه . از اين آرزوها كوچيك كم نيست ولي همشون برام دست نيافتني  

۴ نظر:

  1. این احوالات غالب جوونای امروزه.

    پاسخحذف
  2. افکارت یعنی هستی و می خواهی به آرزوهایت برسی پس دستانت ناتوان نیست

    پاسخحذف
  3. سلام بهار جان نمی توانم برای پست بالا نظر بزارم، شاید نظرات را بسته ا ی. با این حال خوشحالم که دوستان خوبی داری و امیدوارم مسافرت خوبی داشته باشی و با آرامشی توامان بازگردی

    پاسخحذف
  4. سلام نسیم جان
    اینبار دیگر اشتباه نمی کنم، بخاطر آن اشتباه باید من را ببخشی و اینکه بعد خواندن کامنتت کلی به خودم خندیدم و سرخ شدم ولی هنوز هم نمی توانم برای پست بالا کامنت بزارم، بر روی کادر ارسال نظر نمی شود تایپ کرد و یا حتی آدرس و نام. نمی دانم شاید خطا از درگاه ورودی من است. بهر حال باز هم بخاطر اشتباهم معذرت می خواهم

    پاسخحذف