تموم شد . مهمترين و جدي ترين و فراموش نشدني ترين رابطه احساسي من تو سالهاي اخير تموم شد رفت پي كارش ولي نه با خوبي با يه خورده دلخوري و ناراحتي . نمي دونم چي شد چرا اينقدر يهو . منتظرش بودم حسش مي كردم ولي نه اينقدر نزديك . من فقط رفته بودم حرف بزنم دلم يه گوش مي خواست براي شنيدن ولي اون گوشها همه چي و شنيد جز حرف دل منو . بيشتر ترسيد تا گوش كنه بيشتر جا زد تا دلداريم بده . من كه سر حرفم بودم مردتر از اون . چرا تنهايي تصميم گرفت ؟ چرا به جاي من فكر كرد ؟ اين روزا همه دارن به جاي من فكر مي كنن ، حرف مي زنن ، تصميم مي گيرن . من نقش يه ديوار و بازي مي كنم . نمي دونم چرا خانواده من اينهمه با ديدن يه خانواده پسر دار هيجان زده مي شن . من كه كاري به كار كسي ندارم . آرزوي همه شده ازدواج كردن من . يكي نيست بگه بابا من مسئول برآورده كردن آرزوي كسي نيستم . من تو آرزوهاي خودم موندم . روزهاي سختيه فشار از همه طرف . كاش مي فهميد تو چه شرايطي هستم و حداقل صبر مي كرد . من كه خودم دو هفته پيش گفتم تمومش كنيم . دلتنگشم . همه چي از دارآباد شروع شد هر دفعه اونجا يه حرفي اذيتم كرد . متنفرم از دارآباد از اون كوهي كه هر دفعه مي رفتم و تهديد مي كردم بار آخره
حالم خوبه تا وقتي كه ازم مي پرسن خوبي ؟؟ و من جواب مي دم " خوبم " و سرمو مي ندازم پايين تا اشك تو چشمام و كسي نبينه و هي نفس عميق مي كشم .
خوب میشی نسیم...خوب میشی. اما نه به این زودی. زخم دلت خوب مشه . اما جای اون زخمه تا قیام قیامت میمونه و بعد هربار بری دارآباد تیر میکشه .. اما فقط تیر میکشه .خوب میشی نسیم. میدونی که میفهممت بیشتر از هرکسی توی این دنیای بزرگ و میدونی که چقدر دلم میخواد خیلی زود دوباره بشی نسیم رحال و خوشگل من بدون قطره اشک گوشه چشمت
پاسخحذف