۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

آسمان هركجاهمين رنگ است آيا؟

خسته شدم از اينجا . مثل يه زنداني مي مونم كه  خودشو به  در و ديوار مي زنه تا از اين قفس بياد بيرون .  واقعاً اگه حوصله خونه نشستن  و داشتم  استعفا مي دادم و مي رفتم . حالم بد مي شه از آدمهاي اينجا . از مديراي بي لياقتي كه اتوبوسي ميان و ميرن . آدمهاي بي كفايتي كه به واسطه ارتباطاتي كه دارن مي شن همه كاره و براساس منافع خودشون  تصميم مي گيرن . حالم بد مي شه از آدمهايي كه اينجا رو  ته دنيا مي دونن و تا حرف مي زني  شروع به نصيحت كردن  مي كنن كه بهتر از اينجا نمي توني پيدا كني و نسخه هاي گل و بلبلي و قربون صدقه اي خودشونو برات مي پيچين .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر